کافه شعر

سروده ی هوشنگ ابتهاج(سایه) | کافه شعر

<-PostAuthor->
کافه شعر

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.

زبان نگاه

نشود فاش کسی آن چه میان من و توست

تا اشارات نظر نامه رسان من و توست

گوش کن با لب خاموش سخن می گویم

پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست

روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید

حالیا چشم جهانی نگران من و توست

گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید

همه جا زمزمه ی عشق نهان من و توست

این همه قصه ی فردوس و تمنای بهشت

گفت و گویی ز خیال و ز جهان من و توست

نقش ما گو ننگارند به دیباچه ی عقل

هر کجا نامه ی عشق است نشان من و توست

سایه ز آتشکده ی ما فروغ مه و مهر

وای از این آتش روشن که به جان من و توست

تصویر مرتبط



برچسب‌ها: سروده ی هوشنگ ابتهاج(سایه) ,

تاريخ : سه شنبه 28 آذر 1396 | 16:40 | نویسنده : محیا ساوجی |



.: Weblog Themes By M a h S k i n:.