لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.
نشود فاش کسی آن چه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگران من و توست
گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید
همه جا زمزمه ی عشق نهان من و توست
این همه قصه ی فردوس و تمنای بهشت
گفت و گویی ز خیال و ز جهان من و توست
نقش ما گو ننگارند به دیباچه ی عقل
هر کجا نامه ی عشق است نشان من و توست
سایه ز آتشکده ی ما فروغ مه و مهر
وای از این آتش روشن که به جان من و توست
برچسبها: سروده ی هوشنگ ابتهاج(سایه) ,
تاريخ : سه شنبه 28 آذر 1396 | 16:40 | نویسنده : محیا ساوجی |