دزد پیر

يکشنبه 26 آذر 1396
17:18
محیا ساوجی

دزد پیری را به دام انداختند دست و پا بستند و حد بنواختند

گفت قاضی این خطاکاری چه بود

گفت دزد هان اگر گویم به پا خیزد ز دامان تو دود

گفت هان برگوی کار خویشتن

گفت هستم همچو قاضی راهزن

گفت آن زر ها که برده استی کجاست

گفت در نزد شماست

گفت پیش کیست آن روشن نگین

گفت بیرون آر دست از آستین

بردن پیدا و پنهان کار کیست

نان این افتادگان گشنه در انبار کیست

تو قلم بر حکم داور می بری

من ز دیوار و تو از در می بری

حد به گردن داری و حد می زنی

گر یکی باید زدن صد می زنی

می برم گر من ردای کهنه ی درویش عور

از چه بستانی تو از مردم به زور

دیدگان عقل گر بینا شود

خود فروشان عاقبت رسوا شوند

از برای کهنه دلقی بی بها دست ما بستند و نا اهلان رها

من به راه خود ندیدم چاه را

ای که دیدی کج نکردی راه را

می زنی خود پشت پا بر راستی

راستی از دیگران می خواستی

دیگر ای گندم نمای جو فروش

با ردای عجب عیب خود نپوش

ای که برده استی ز مردم هر چه هست

گر نمک خوردی نمکدان را نمی باید شکست

در دل ما فقر آلایش فزود نیت پاکان چرا آلوده بود

حاجت ار مارا ز راه راست برد

پس شما را دیو هر جا خواست برد

نتیجه تصویری برای عکس گندم


[ بازدید : 269 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
نام :
ایمیل :
آدرس وب سایت :
متن :
:) :( ;) :D ;)) :X :? :P :* =(( :O @};- :B /:) =D> :S
کد امنیتی : ریست تصویر
سلام بر هنردوستان گرامی!
امیدوارم مطالب این وبلاگ مورد قبولتون واقع بشه .
لطفا نظرات و پیشنهاداتتونو برای بهتر شدن وبلاگ با من درمیون بذارین.
ممنون از شما .
تمامی حقوق این وب سایت متعلق به کافه شعر است. || طراح قالب avazak.ir
ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]